Sunday, November 11, 2007

شباهت هاي غير قابل ناگزير!


يك مبحث جالب در كاريكاتور كه تازگي بيشتر هم تو چشم ميزنه بحث شباهت هاي ناگزير در كاريكاتور است.من خودم قبول دارم كه اين مساله بسيار زياد اتفاق مي افته و خواهد افتاد و .. تمام صحبت هاي تئوريش را هم شنيده و خوانده ام و از جمله به مرز باريك بين شباهت هاي ناگزير و تقليد هم آگاهم اما مدتي پيش داشتم كتاب چنين گفت زرتشت را مي خواندم كه رسيدم به جمله بسيار بسيار نغز و با معنيي كه نتونستم جلوي خودم را بگيرم و يكي از طرح هاي قديمي علي جهانشاهي را اجراي مجدد كردم و قاب گرفتم زدم توي اتاقم.خدا البته اميدوارم كه اين گناه كبيره را بر من ببخشد كه از روي كار يكي ديگه كپي كرده م ولي نه مي تونستم در برابر چنين طرح و جمله مكملي مقاومت كنم و نه قصد دارم كه اونو جايي به اسم خودم به نمايش بذارم.جمله نيچه هم اين بود:

لذت رمگي كهن تر است از لذت من بودن، و در آنجا كه آرامش وجدان را در رمگي بدانند ، تنها وجدان ناآرام است كه مي گويد من

2 comments:

Anonymous said...

بسیار جمله زیبایی بود و بایدزیاد روی اون فکر کنیم

Anonymous said...

خوب شد راهنماي كامنت گذاري را نوشتيد